loading...
ایستگاه
حسام بازدید : 74 دوشنبه 24 مهر 1391 نظرات (3)

 

شعر اول را  حمید مصدق گفته بوده که همه خوندن یا شنیدن:

تو به من خنديدي و نمي دانستي

من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم

باغبان از پي من تند دويد

سيب را دست تو ديد

غضب آلود به من كرد نگاه

سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك

و تو رفتي و هنوز،

سالهاست كه در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم

و من انديشه كنان غرق در اين پندارم

كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت

 

 

 

بعدها فروغ فرخزاد اومده و جواب حمید مصدق رو اینجوری داده:

حسام بازدید : 51 یکشنبه 23 مهر 1391 نظرات (0)

روزی همه دانشمندان مردند و وارد بهشت شدند آنها تصمیم گرفتند تا قایم موشک بازی کنند

متاسفانه انشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت. او باید تا 100 میشمرد و سپس شروع به جستجو میکرد.

همه پنهان شدند الا نیوتون ...

 

نیوتون فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد. دقیقا در مقابل انشتین.

انشتین شمرد 97, 98, 99..100

 

 

حسام بازدید : 63 یکشنبه 23 مهر 1391 نظرات (0)

 

به هزار اميد از خانمم می پرسم

از کجا بدونم منو واسه خودم دوست داری؟

برگشته ميگه:

قيافه و هيکل که نداری

بچه مايه دارم که نبودی

اخلاقتم که گند دماغه

به جز خودت چيزی واسه دوست داشتن نمی مونه عزيز دلم !

*******

 

يکی از دوستام توی دانشگاه عاشق يه دختره شده بود که کاپشن آبی ميپوشيد...

هوا گرم شده بود دختره بعد از عيد اون کاپشنو ديگه نپوشيد

دوستم گمش کرد!!!

*******

 

يه خانوم همسايه داريم که هر وقت ميخواد پارک دوبل کنه

من با نيم کيلو تخمه ميشينم تو تراس نيگاش ميکنم ...

اصن يه وضعیه هااااااااا

********

به عشق در نگاه اول اعتقاد داری ؟ يا دوباره از جلوت رد شم ؟

 

********

ای همه وجود من

ای کسی که پا گذاشتی رو قلب من

ای کسی که درو بستی به روی من درو باز کن دستم مونده لای در

 

********

يکی از سوالاتی که ذهن منو درگير کرده

اينه که اين آتشنشان های محترم ،

چرا همون طبقه ی اول نمی شينن

که وقتی ميخوان برن ماموريت مجبور نشن

از اون ميله ها سر بخورن بيان پايين؟!

 

*******

گرگه در خونه بزبزقندی رو ميزنه ؟

شنگول ميگه : کيه ؟

گرگه ميگه : منم آقا گرگه

شنگول و منگول و حبه انگور تحت تاثير صداقتش قرار ميگيرن و درو باز ميکنن

********

 

ميگن واسه کسی بمير که برات تب کنه ،

الان يه نمه تب دارم ، برنامت چيه ؟

 

*********

اگه کنترلت رو از دست دادی ، هيچ نگران نباش ، برو يکی ديگه بخر !

*********

 

دو تا جمله خفن دارم نه حسين پناهی گردن ميگيره

نه دکتر شريعتی! 
موندم چيکارش بکنم‏؟؟؟؟؟؟‏

*********

 

عزيزم چته؟ سردته؟ ميخوای بيای بغلم؟ 
. .. . .. .
 مکالمه ديشب منو بالشم

 

*********

اصفهونیه

صبح بيدارميشه مى بينه زنش مرده دادميزنه

به دخترش ميگه:اکرم ننه ات مرده اندازه دو نفر چاى دم کن !

*********

 

ديشب دفترچه قسطامو ورق ميزدم تمومی نداره ...

تا آخر عمر بدهکار

***********

 

زنها دو وقت گريه می کنن : ۱ – وقتی فريب می خورن !2  – وقتی می خوان فريب بدن!!

***********

 

چو هرگز نيابی نشانی ز شوی

ز گهواره تا گور دانش بجوی.

ستاد تشويق دختران به درس خواندن !

 

*************

اگه يه روز صبح خيلی خوشحال از خواب بلند شدی و ديدی

نه غمی ، نه زنی ، نه بدهی ،نه دردی !

بدون ديشب تو خواب مردی !

روحت شاد و يادت گرامی !

حسام بازدید : 57 یکشنبه 23 مهر 1391 نظرات (0)

 

 

یک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد.شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شدن از سوراخ کوچک ایجاد شده در پیله نگاه می کرد.

سپس فعالیت پروانه متوقف شد و به نظر می رسید تمام تلاش خود را انجام داده و نمی تواند ادامه دهد.

آن شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک کند و با قیچی پیله را باز کرد.

پروانه به راحتی از آن خارج شد اما بدنش ضعیف و بالهایش چروک بود.

آن شخص بازهم به تماشای پروانه نشست چون انتظار داشت که بالهایش باز و گسترده و محکم شوند و از بدن او محافظت کنند.

 

********************************

 

 

حسام بازدید : 61 شنبه 22 مهر 1391 نظرات (0)

 

گاهی اوقات از خودمان می پرسیم:

انجام چه اشتباهی باعث شده که مستحق چنین شرایطی شوم؟

 

چرا خدا اجازه می دهد این طور چیزها برای من اتفاق بیافتد؟

 

در این مورد تعبیری را بخوانید:

 

 

حسام بازدید : 56 شنبه 22 مهر 1391 نظرات (0)

 

 

آزادي اين نيست كه هر كس هر چه دلش خواست بكند، بلكه آزادي حقيقي قدرتي است كه شخص را مجبور به انجام وظايف خود مي كند.((مكدونالد((

 

به اميد شانس نشستن، همان و در بستر مرگ خوابيدن، همان.((مثل آلماني((

 

كسي كه به اميد شانس زنده باشد، سالها قبل مرده است.((مثل فرانسوي((

 

هر چند سراب اميد ما را مي فريبد، اما دست كم دوره زندگي ما را با خوشي به پايان مي رساند.((هامرلينگ((

 

شش راه براي جلب محبت مردم :1- صميمانه نسبت به غير، علاقه مند باشيد. 2- تبسمي بر لب داشته باشيد. 3- به ياد بياوريد كه نام هر كس براي او شيرين ترين و مهمترين لغت قاموسهاست.4- شنيدن را بياموزيد، طرف خود را به شوق آوريد كه از خود سخن بگويد.5- با مخاطب از آنچه دوست دارد صحبت كنيد.6- صميمانه و صادقانه اهميت او را برا ي خودش آشكار سازيد.((ديل كارنگي((

 

از دست دادن اميدي پوچ و محال، خود موفقيت و پيشرفتي بزرگ است.((ويليام شكسپير((

 

اگر براي رسيدن به خواهشها و آرزوهاي خود زورگويي پيشه کنيم، پس از چندي کساني را در برابرمان خواهيم ديد که ديگر زورمان به آنها نمي رسد.((اُرد بزرگ((

 

اميد دارويي است كه شفا نمي دهد، اما درد را قابل تحمل مي كند.((مارس آشار((

 

زياد زيستن كمابيش آرزوي همه است، اما خوب زيستن آرمان يك عده معدود.((ج.هيوز))

 

قدرت شگفت انگيز نيروهاي خلاق و استعدادهاي نهفته آدمي هنگامي آشكار مي شود كه نيازي حياتي، تواناييهاي او را به فعاليت وادارد و كشش آرزويي، سراپاي وجودش را به جنب و جوش درآورد.((آبراهام لينكلن((

 

حسام بازدید : 0 جمعه 21 مهر 1391 نظرات (0)

 


زمان کل: 2 ساعت و 18 دقیقه

خيالباف ماجراي پسربچه‌اي ده‌ساله است که با هم‌سن و سالان خود تفاوت دارد. او اغلب ساکت، جايي نشسته و در فکر است. اين سکوت، اطرافيان را مشکوک مي‌کند. عده‌اي فکر مي‌کنند "‌پيتر‌" کُندذهن است، عده‌اي مي‌گويند خيالات شيطاني در کله‌اش است و عده‌اي ديگر معتقدند ممکن است افسرده باشد. اما ‌پيتر‌ هيچ‌کدام از اين‌ها نيست. او فقط و فقط خيال‌باف است.خيالباف ماجراهاي به‌هم‌پيوسته‌ و جالبي دارد»

قسمت دوم رمان خيالباف نوشته: "ايان مک‌يوون"مترجم : "ميلاد زکريا" «اين قسمت درباره‌ي ماجراي عروسک‌هاي خواهر پيتر است؛ عروسک‌هايي که جان مي‌گيرند و مي‌خواهند اتاقِ ‌پيتر‌ را غصب کنند. قسمت سوم رمان خيالباف نوشته: "ايان مک‌يوون"مترجم : "ميلاد زکريا" «در اين فصل گربه‌ي خانواده ناگهان از گربه بودنش خسته مي‌شود و تصميم مي‌گيرد جايش را با ‌پيتر‌ عوض کند. ‌پيتر‌ مي‌پذيرد. زيپِ گربه را باز مي‌کند‌‌!‌ و گربه هم همين کار را تکرار مي‌کند و به اين ترتيب جاي‌شان را با هم عوض مي‌کنند. حالا ‌پيتر‌ از مدرسه رفتن نجات پيدا کرده. مي‌تواند روي يخچال دراز بکشد و دست‌ و ‌پايش را کش‌و‌قوس بدهد و خميازه بکشد و مدرسه رفتنِ گربه را نگاه کند. البته اين تمام ماجرا نيست. به‌هر‌حال يک گربه بودن هم سختي‌ها و مشقات خودش را داردقسمت چهارم رمان خيالباف نوشته: "ايان مک‌يوون"مترجم : "ميلاد زکريا" «در اين فصل پيتر خودش را به جاي يک آدم قوي قرار مي دهد و با قلدر مدرسه درگير مي شه.

 

منبع: http://audiolib.ir

 

برای دانلود به ادامه مطلب بروید.

 

حسام بازدید : 58 جمعه 21 مهر 1391 نظرات (0)

 

بيچاره مردمي که فرمانروايانش رايزن ! ، و رايزنانشان فرمانروا هستند . . .

.

.

.

کودکي که گناه خويش را بدون پرسش ما به گردن مي گيرد در حال گذراندن

نخستين گام هاي قهرماني است . . .

.

.

.

کيهان داراي ساختاري هدفمند است . اين ساختار به آن پويايي بخشيده ،

و برآيندي شگرف ، در آن بر جاي مي گذارد . . .

.

.

.

تنهايي براي جوان ارزشمند ، و براي پير آزار دهنده است . . .

.

.

.

هر قدر به ديگران احترام بگذاريم ، به ما احترام خواهند گذاشت

.

.

.

آينده جوانان را از روي خواسته ها ، و گفتار ساده اشان ، مي توان پي برد ، نپنداريم که

ميزان دارايي و يا امکانات آنها ، دليلي بر پيروزي و شکست آنهاست ، تنها مهم خواسته و

آرزوي آنهاست . . .

.

.

.

کسي که مي ماند و نمي پرد به يک راز بزرگ آگاه گشته و آن فلسفه پرواز است. اُرد بزرگ

.

.

.

نخستين گام بهره کشان کشورها ، ابتدا نابودي بزرگان و ريش سفيدان است

و سپس تاراج دارايي آنها . . .

 

حسام بازدید : 64 پنجشنبه 20 مهر 1391 نظرات (0)

 

وقتی یه دست گل کوچیک تو خیابون نزدن!

تا حالا با توپ دولایه که لایش گشاد باشه بازی کردن ببینن از راگبی سخت تره ؟

تا حالا از این توپ دولایه سفتا خورده تو رونشون حس کنن قطع شده پاشون ؟

تا حالا توپشون رو شوتیدن زیر ماشین گیر کنه بگه فیسسسس بعد همه بچه ها فحششون بدن ؟

تا حالا توپشون افتاده تو جوب آب ببره دو پا برن تو جوب بیارنش ؟

.

.

.

حسام بازدید : 404 پنجشنبه 20 مهر 1391 نظرات (0)

سلام. وقتت بخیر دوست من wink

امروز داشتم از چند تا صفحه وب عبور میکردم چشمم به یه پستی خورد که خیلی به دلم نشست. 

دیالوگ های خاص فیلمها بود. خیلی مفهوم عمیقی همراهشون هست. 

به خودم گفتم چطوره ما هم از این جور مطلبا داشته باشیم. امیدوارم توام خوشت بیاد...

 

مریم مامانم میگفت عشق مثل اتوبوس می مونه 
وقتی یکیش رفت منتظر بعدی باش

يك مرد تنها ( A singel man) ا 2009

 

.

.

.

حسام بازدید : 52 چهارشنبه 19 مهر 1391 نظرات (0)

 

شخصی در یک تست هوش در دانشگاه که جایزه یک میلیون دلاری براش تعیین شده بود شرکت کرد ، سوالات این مسابقه به شرح زیر میباشد :

 

۱ -جنگ ۱۰۰ ساله چند سال طول کشید؟

الف-۱۱۶ سال ب-۹۹ سال ج-۱۰۰ سال د- ۱۵۰ سال

آن شخص از این سوال بدون دادن جواب عبور کرد .

 

۲-کلاه پانامایی در کدام کشور ساخته میشود؟

الف-برزیل ب-شیلی ج-پاناما د-اکوادور

آن از دانشجویان دانشگاه برای جواب دادن کمک خواست .

 

۳-مردم روسیه در کدام ماه انقلاب اکتبر را جشن میگیرند؟

الف-ژانویه ب-سپتامبر ج-اکتبر د-نوامبر

آن شخص از خدا کمک خواست .

 

۴-کدام یک از این اسامی اسم کوچک شاه جورج پنجم بود؟

الف-ادر ب-البرت ج-جورج د-مانویل

آن شخص این سوال رو با پرتاب سکه جواب داد .

 

۵-نام اصلی جزایر قناری واقع در اقیانوس ارام از چه منبعی گرفته شده است؟

الف-قناری ب-کانگرو ج-توله سگ د-موش صحرایی

آن شخص از خیر یک میلیون دلار گذشت .

 

اگر شما فکر میکنید که از آن شخص باهوش*تر هستید و به هوش او می*خندید، پس لطفا به جواب صحیح سوالات در زیر توجه کنید:

.

.

.

حسام بازدید : 97 چهارشنبه 19 مهر 1391 نظرات (0)

 

 

  نام کتاب : عشق و یک دروغ

  نویسنده : مارگریت وست

   ترجمه : میمنت دانا

  حجم کتاب : ۲٫۲ مگا بایت

  تعداد صفحات : ۱۴۶

  خلاصه داستان :

سیسیلی و کاتی دو دختر از طبقه متوسط و فروشنده ، با پس انداز حقوق خود برای تعطیلات به یک هتل گران قیمت ساحلی می روند. راجر بوکانانِ ثروتمند نیز برای درمان ذات الریه به همراه برادر و زن برادرش به این هتل آمده اند. راجر با شنیدن نظرات غیرمحترمانه سیسیلی در مورد خودش و زن برادرش نظرش نسبت به این دختر جوان جلب میشود . این آغاز آشنایی و به وجود آمدن عشقی عمیق بین این دو می شود ، عشقی که با برملا شدن یک دروغ به نفرت سیسیلی تبدیل میشود و این دو از هم جدا می شوند.غافل از ینکه سرنوشت دوباره آنها را سر راه هم قرار خواهد داد اما این بار با وضعیتی متفاوت..

 

 

  منبع نودو هشتیا

 

لینک دانلود در ادامه مطلب

حسام بازدید : 53 سه شنبه 18 مهر 1391 نظرات (0)

 

 

روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است.

قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم .

زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم" ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت ۱۰ برابر آن را میگیرد.


 

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 59
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 22
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 17
  • بازدید سال : 568
  • بازدید کلی : 28,789
  • کدهای اختصاصی
    کسب درآمد از پاپ آپ دانلود بازی کامپیوتر PC روز بخیر شب بخیر