دوستای خوبم امروزم در بخش رمان با یه رمان زیبا در خدمتتونم.پیشنهاد میکنم که حتما بخونیدش چون حتما شما هم مثل من دوسش دارید.
اول چند خط از خلاصه ی رمان...
مستانه دختر زیبا و حاضر جوابی استکه ترم آخر رشته عمران را می خواند. او در این ترم باید در یکی از شرکتهایساختمانی مشغول بکار شود. او و دوستش شیرین با بدبختی در شرکت یکی از آشنایان پدرشمشغول بکار میشوند. صاحب این شرکت امیر پسر جذابی است که از روز اول مستانه سوتیهای زیادی جلوی او داده است. تا اینکه شیرین به دلیل حاملگی دیگر به شرکت نمی آیدو مستانه به تنهایی باید در این شرکت کار کند. او می فهمد که شیوا دوستش و دخترخاله امیر عاشق دوست امیر،نیما که او هم در این شرکت کار میکند است و شیوا را همبه شرکت می آورد….